من و کار (۱)

ساخت وبلاگ
به نام خدا...

خب یه تصمیم بزرگی بود که یه حقوق ثابت یا به قول همه آب باریکه رو ول کنی و بری سمت کار آزاد یا قطار وحشت

خب من از ۷ سال هست که این کار آزاد رو انجام می دادم ولی این بار خیلی فرق می کرد ...

من به خاطر مسائل روحی و یا نگاه بقیه خیلی تحت فشار بودم چون چند ماهی بود ازدواج کرده بودم و باید یک زندگی را اداره می کردم...

من برای این که خودم رو ثابت کنم خیلی کار می کردم و به خاطر همین نتیجه درستی نداشت کارم...

کار کردن مهم نیست مهم این هست درست کار کنی...

من بعد از ۹ ماه کارمندی برای یک شرکت داشتم واقعا تنبل می شدم....

و حتی ایمانم هم داشت به شدت ضعیف می شد...

با یک تصمیم کلی قرار شد دیگه قراردادم را با شرکتی که داشتم برایش کار می کردم تمدید نکنم...

از همیشه بیشتر مصمم تر بودم و اصلا شک نداشتم به کاری که می خواهم انجام بدهم...

ولی یه چیزی بیشتر من رو ترغیب می کرد به این کارم و اونم همسرم بود که واقعا بهم اعتماد کرد و گفت من می دونم تو می تونی و گفت منم کمکت می کنم توی این راه...

اولین روز کاری ام در شرکتی که بنیان گذارش خودم بودم خیلی برایم لذت بخش بود...

هفته ی اول داشت تمام می شد که با همکارم تصمیم گرفتیم هفته دیگه بالای ۱۰ میلیون قرارداد امضا کنیم و یکم خودمون هم خندمون گرفته بود... 

ولی روز شنبه هفته آینده من یک قرارداد ۸ میلیونی امضا کردم و آخر هفته هم قرارداد ۵ میلونی و این یک شروع عالی بود برایم...

و همون کار باعث شد نزدیک به شش نفر مستقیم مشغول به کار شوند و اینقدر کار بهمان فشار آورده بود که واقعا احساس دست تنهایی می کردیم ....

و همین فشار ها که در نبود شریکمون که باهاش شرکت راه انداختیم باعث شد با فردی شروع به کار کنیم که آمدنش برایمان شبیه معجزه بود....

فردی که شرکت را به ۲۰ سال جلوتر برد......

اینجا چاه دردل من است ...
ما را در سایت اینجا چاه دردل من است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmohsenhaghighia بازدید : 10 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 15:23